ازدواج فیات - چگونه اولویت زمانی بالا منجر به فروپاشی خانواده شد

By Bitcoin مجله - 1 سال پیش - زمان مطالعه: 8 دقیقه

ازدواج فیات - چگونه اولویت زمانی بالا منجر به فروپاشی خانواده شد

نهاد ازدواج در نتیجه تمرکز منحصر به فرد بر «عشق»، کلمه ای که در معنا تکامل یافته، دچار تحقیر شده است.

این یک سرمقاله نظری توسط جیمی سانگ است Bitcoin توسعه دهنده، مدرس و کارآفرین و برنامه نویس با بیش از 20 سال تجربه.

لینک خواندن صوتی مقاله.

عشق تحقیر شده است.

عشق قبلاً به فضیلت موجود در روابط پایدار و صمیمی اشاره می کرد. عشق نیاز به فداکاری، نظم و صبر داشت. نویسندگان کلاسیک از عشق به عنوان یک فضیلت یاد می کنند، دقیقاً به این دلیل که دشوار است. به تعبیر پولس رسول، عشق صبور، مهربان، بی حساد و فروتن است. اینها مسائل شخصیتی هستند و برای خوب شدن به کار درونی عظیمی نیاز دارند.

امروزه عشق به هر احساس یا میل شدیدی اطلاق می شود، مانند «من عاشق بستنی هستم» یا «من عاشق کارم هستم». آنچه قبلاً بالاترین فضایل بود به توصیف شدت احساسات تنزل یافته است. کلمه عشق بیش از یک مسابقه بچه ها که جوایز مشارکت می دهد تحقیر شده است.

عشق به مثابه یک مفهوم تحقیر شده است، اما این مقاله به زبان نمی آید. من مطمئناً می توانم در مورد بی معنی بودن کلمات غر بزنم، اما ماهی بزرگتری برای سرخ کردن دارم. نه، چیزی که در این مقاله می‌خواهم درباره آن سخن بگویم، کلمه عشق به آن اشاره دارد. تحقیر عشق پیامدهای عملی برای تمدن در نهاد ازدواج داشته است.

طلاق بدون تقصیر

در سال 1969، رونالد ریگان طلاق بدون تقصیر را به عنوان فرماندار کالیفرنیا تصویب کرد. این قانون برای کاهش تلخی های طلاق در نظر گرفته شده بود. قبل از قانون، باید زمینه هایی برای پایان دادن به اتحادیه قراردادی وجود داشت. بنابراین اگر زن می خواست ازدواج خود را قبل از سال 1969 ترک کند، باید دلایلی را بیان می کرد، مانند اینکه شوهر مورد آزار جسمی قرار می گیرد یا اینکه شوهر رابطه نامشروع دارد.

البته، از آنجایی که مردم مردم هستند، بسیاری می خواستند ازدواج را ترک کنند بدون داشتن دلایلی برای شکستن قرارداد آنها دلایل جعلی ساختند و به شخصیت همسرشان حمله کردند. به عنوان مثال، همسر اول رونالد ریگان، ادعا کرد که ظلم روانی دلیلی برای طلاق است. قانون به این منظور بود که چنین اتهامات نادرستی را بی مورد ارائه کند. این ایده شباهت زیادی به سیاست والدین داشت که «برای من مهم نیست چه کسی آن را شروع کرد» و تنبیه هر دو کودک در دعوا بدون توجه به دلیل.

این قانون محبوب شد و همه ایالت های ایالات متحده آن را پذیرفتند، بسیاری از آنها فقط چند سال پس از قانون کالیفرنیا در سال 1969 آن را پذیرفتند. متأسفانه، مانند اکثر مقررات دولتی، نتایج ناخواسته به همان اندازه وحشتناک بود که یک فیلم جنگ ستارگان دیزنی.

می‌توانیم ۵۳ سال بعد به گذشته نگاه کنیم و با اطمینان به این نتیجه برسیم که قانون تلخی طلاق را کاهش نداده، بلکه آن را بسیار بدتر کرده است. طلاق بدون تقصیر مانع از اتهامات نادرست، تجاوز به شخصیت و آسیب عمومی طلاق نشده است. طلاق به عنوان یک صنعت رشد کرده است در حالی که ازدواج به عنوان یک نهاد تحقیر شده است. چه چیزی در این قانون بود که دقیقاً برعکس مقاصد آن عمل کرد؟

اولین چیزی که باید در مورد ازدواج درک کرد این است که در قلب آن، یک قرارداد یا یک قول است. وعده از لحاظ تاریخی وفاداری مادام العمر بوده است. این ممکن است بیش از حد محدود کننده به نظر برسد، اما دلیل آن واضح است. ازدواج باید محیطی پایدار برای تربیت فرزندان باشد. اگر اتحادیه والدین ناپایدار باشد، ایجاد یک محیط پایدار دشوار است. محدود بودن ازدواج یک ویژگی برای اهداف فرزندان است، نه اشکالی در برابر شادی شخصی.

دومین چیزی که در مورد ازدواج باید فهمید این است که از نظر تاریخی، خارج از کنترل دولت وجود داشته است. فقط به تازگی است که دولت ازدواج را تنظیم کرده است. دلیل اصلی تاریخی است، جایی که مقامات می خواستند از ازدواج بین نژادی جلوگیری کنند. طلاق بدون تقصیر یکی دیگر از قوانین دولتی بود که پیامدهای ناخواسته ای داشت.

هر ازدواجی باز است

در طلاق بدون تقصیر، هر یک از طرفین می توانند بدون اعلام تقصیر، قرارداد را فسخ کنند. عقد ازدواج نمی تواند مستلزم وفاداری باشد، زیرا مکانیسم مجازات طلاق خواه طرف مقابل خیانت کند یا خیر وجود دارد. در نتیجه، وجود ندارد حقوقی دلیلی برای وفادار ماندن هر کسی است، اما عواقب قانونی طلاق همچنان اعمال می شود. معمولاً این بدان معناست که هرکس وکیل بهتری داشته باشد عواید بهتری از انحلال اتحادیه به دست می آورد.

به عبارت دیگر، ازدواج از نظر حقوقی، یک قرارداد بسیار ضعیف و بی نیاز است. شما به معنای واقعی کلمه نمی توانید یک قرارداد ازدواج ببندید که به طرف مقابل وفادار باشید. البته می توانید این قول را بدهید، اما نقض این وعده عواقب قانونی ندارد. تا آنجا که به دولت مربوط می شود، همه ازدواج ها ازدواج آزاد است. این مانند این است که به بیماران دیابتی گزینه آب نبات را در هر وعده غذایی بدهید.

دیدگاه خود محور از عشق

چگونه به اینجا رسیدیم؟ آیا وفاداری بخش عمده ای از تعریف ازدواج نیست؟ آیا ایده قول دادن به وفاداری آنقدر سخت است؟

در گذشته، بیشترین بی ثباتی برای خانواده ها ناشی از شرایط بیرونی، مانند جنگ، طاعون یا قحطی بود. حتی با وجود آن فشارهای بیرونی، ازدواج ها توانستند محیط های پایداری را فراهم کنند که بسیاری از فرزندان از آن بیرون آمدند. آنچه در مورد وضعیت فعلی ما منحصر به فرد است این است که بی ثباتی برای خانواده ها ناشی از شرایط داخلی است. حدود نیمی از ازدواج ها به طلاق ختم می شود و نرخ باروری در همه زمان ها پایین است. ازدواج برای خیلی ها اصلاً مربوط به بچه ها نیست.

در حدود 100 سال گذشته، تغییر عمیقی در نحوه تفکر ما در مورد ازدواج ایجاد شده است. اگر 100 سال پیش با کسی صحبت می‌کردید و درباره ازدواج می‌پرسیدید، بسیاری از ارزش‌های مرتبط با آن مربوط به وظیفه در قبال فرزندان و فداکاری برای اجتماع و تعهد به خانواده است. اکنون با کسی در مورد ازدواج صحبت کنید و گفتگو تقریباً به ناچار به سمت عشق می رود.

کنتراست نمی تواند واضح تر باشد. یکی نگاه جامعه محور به ازدواج و دیگری نگاه خود محوری. همه ما به بچه های 7 ساله برگشته ایم، فکر می کنیم همه چیزهای جمعی مربوط به ما هستند.

کلمه L

عشق تمام چیزی است که شما نیاز داری. این فقط یک غزل بیتلز نیست، این چیزی است که مردم واقعاً به آن اعتقاد دارند. البته، با توجه به اینکه کلمه عشق چقدر پست شده است، این یک بیانیه عمیقا خودمحورانه است. برای اکثر افراد، دلیل ازدواج، خوشبختی شخصی است. آنها می خواهند احساسات قوی عشق را تجربه کنند. توجه نکنید که این احساسات نتیجه همان تعهد، فداکاری و مسئولیتی است که آنها عمدتاً نادیده می گیرند.

برای بسیاری از مردم، آنها نتایج را بدون انجام کار می خواهند. این یک ذهنیت تخیلی است. آنها می خواهند مانند استف کوری بدون تمرین تیراندازی شلیک کنند.

دقیقاً مانند اینکه چگونه تمرکز بیش از حد بر بیکاری باعث حماقت اقتصاد کینزی شد، تمرکز بر "عشق" به استثنای هر چیز دیگری منجر به تحقیر ازدواج شده است.

وقتی مردم در مورد "عشق" صحبت می کنند، در واقع در مورد یک حالت درونی صحبت می کنند که آرزوی داشتن آن را دارند و نه فضیلت. آنها می خواهند "عاشق" باشند یا نسخه احساسی یک قند بالا را داشته باشند. عمیقاً خودمحور است، اما الگوی غالب ازدواج است. ازدواج راهی برای خوشبختی شخصی شده است.

دلیل سنتی ازدواج، بچه دار شدن و تشکیل خانواده بود. این با تصور خودمحورانه ازدواج در تضاد است، به خصوص اگر بچه ها شادی شخصی را نقض کنند.

طلاق بدون عیب اساساً نظریه شادکامی شخصی ازدواج را برکت داد و مشروعیت بخشید. پس جای تعجب نیست که نرخ زاد و ولد در حال افزایش است، خانواده‌های کمتری تشکیل می‌شوند و مادری به نوعی نابهنگام جلوه می‌کند. وقتی شادی به نقطه اصلی تبدیل شود، فضای کمی برای بچه ها باقی می ماند. مفاهیمی مانند وظیفه، نظم و فداکاری در این پارادایم معنای کمی دارند.

شباهت های پول و ازدواج

طلاق بدون تقصیر در سال 1969 تقریباً همزمان با پایان تبدیل شدن طلا در سال 1971 آغاز شد. هر دوی آنها نهادهای سنتی را به حدی تحقیر کردند که دیگر واقعاً قابل تشخیص نبود.

سیستم بانکداری مرکزی فدرال رزرو روشی است که با تزریق وام های زیادی به اقتصاد، پول را با اعتبار اشتباه می گیرد. پول خوب و پول بد به یک اندازه صورتحساب داده می شد و این منجر به تحقیر پول خوب شد. به همین ترتیب، ازدواج‌هایی که بر اساس وعده‌های سنتی وفاداری و ازدواج‌های آزاد صورت می‌گرفت، به طور مساوی صورت‌حساب می‌گرفت که منجر به تحقیر ازدواج به عنوان یک نهاد شد.

تحقیر همچنین منجر به بی ثباتی عمیق در هر دو نهاد شده است. دلار دیگر پشتوانه طلا ندارد. ازدواج دیگر با وعده وفاداری پشتیبانی نمی شود. نداشتن این پشتوانه منجر به نوساناتی در نحوه برخورد با آنها شده است. در بیشتر موارد، هر دو مؤسسه همچنان از اعتبار ذخیره شده گذشته بهره می برند، اما در آینده، با ادامه تحقیر شدن، شهرت بدتری خواهند داشت. برای اکثر جوانان، ازدواج و پول فیات هم شهرت بسیار بدتری نسبت به افراد مسن دارند.

پول بدون پشتوانه

طبق معمول، تحقیر ازدواج و تحقیر پول به شدت مرتبط هستند. بخشی از اینکه چرا شکست طلا در سال 1971 اتفاق افتاد به دلیل برنامه های اجتماعی زیاد دهه 1960 بود. به‌ویژه، برنامه‌های جامعه بزرگ LBJ مانند مدیکر و رفاه فشار زیادی بر دلار وارد کرد که منجر به تصمیمی در سال 1971 شد. ایالات متحده پولی را که نداشت، خرج می‌کرد، زیرا ارز ذخیره جهانی بود.

هدف از این برنامه ها کمک به ایجاد یک شبکه ایمنی اجتماعی برای فقرا بود. نتیجه این بود که این برنامه های استحقاقی جایگزینی برای ازدواج ها، خانواده ها و جوامع شد. قانون طلاق بدون تقصیر بخشی از همان روند اجتماعی برنامه های انجمن بزرگ بود. هدف آنها کاهش تعارض از طریق پول بود. رفاه شخصی با ظهور پول فیات به یک دستور دولتی تبدیل شد.

این روند تأکید بر شادی شخصی در نهایت از مسئولیت اخلاقی چاپگر پول ناشی می شود. اگر دولت بتواند برای حل مشکلی پول چاپ کند، به زودی به یک تعهد اخلاقی تبدیل می شود. ازدواج راه حلی برای مشکل تربیت فرزندان بود، اما زمانی که دولت شروع به ایجاد شبکه ایمن کرد، طبیعتا ازدواج را تحقیر کرد. این فقط از طریق چاپ پول فیات امکان پذیر بود.

مانند تحقیر پول، تحقیر ازدواج بیشترین آسیب را به فقرا وارد می کند. به ویژه، تحقیر ازدواج جامعه سیاهپوستان را ویران کرده است. در سال 1950، درصد بالاتر زنان سیاهپوست ازدواج کرده بودند تا زنان سفید. ترکیب برنامه های اجتماعی، تأکید بر شادی فردی و تحقیر ازدواج به انحلال خانواده های سیاه پوست کمک کرد. سستی که دولت با آن ازدواج کرد، برای افرادی که حداقل توان مالی آن را داشتند، به واقعیت تبدیل شد.

Bitcoin این را برطرف می کند

من آن را دلگرم‌کننده می‌دانم که افراد زیادی در این منطقه هستند Bitcoin جامعه در حال ازدواج هستند وقتی وارد شدی Bitcoin، نداشتن افق زمانی طولانی سخت است. هنگامی که ترجیح می دهید پول خود را کم کنید، سخت است که در سایر چیزها همین کار را نکنید. مهمترین دغدغه درازمدت معناست و خانواده، اگر چیزی باشد، معنای عمیقی ارائه می دهد. رفتار ترجیحی کم وقت منجر به خانواده می شود. برای تشکیل خانواده، شما باید ازدواج کنید و در واقع این چیزی است که بسیاری از آنها Bitcoinانجام می دهند.

توجه داشته باشید که این به عنوان یک انگیزه در مقابل ذهنیت اجتماعی عادی برای شاد کردن خود چقدر متفاوت است. اکنون جایی برای فداکاری، مسئولیت و تعهد وجود دارد که واقعاً در اخلاق شادی شخصی وجود ندارد. دیدگاه سنتی ازدواج، ترجیح کم‌وقت است.

قدیم ها رفتار کم اولویت را احتیاط یا خرد می نامیدند. این خودشکوفایی است، فقط در مقیاس زمانی طولانی تر از نوشیدنی شیرین "عشق". Bitcoin ما را از خود ارضای خودشیفتگی خارج می کند.

بیتلز اشتباه می کرد. عشق تمام چیزی نیست که شما نیاز دارید

ده کاری که برای عشق انجام نمی دهید

تلفن خود را کنار بگذارید. افزایش وزن یا بیکاری را در شریک زندگی خود تحمل کنید. Tinder را حذف کنید. کاراکتر MMORPG عالی خود را در eBay بفروشید. Deadlifts. نوشیدن را ترک کنید. بچه داشته باشید. رژیم کتوژنیک برای بیش از چند ماه. در یک قرار خسته کننده بنشینید. صرفه جویی کنید و از بدهی خلاص شوید

این یک پست مهمان توسط جیمی سانگ است. نظرات بیان شده کاملاً متعلق به خود آنها است و لزوماً نظرات BTC Inc یا را منعکس نمی کند Bitcoin مجله.

منبع اصلی: Bitcoin مجله