درس هایی که باید در هنگام ساختن آینده ای غیرمتمرکز در نظر گرفت

By Bitcoin مجله - 1 سال پیش - زمان مطالعه: 15 دقیقه

درس هایی که باید در هنگام ساختن آینده ای غیرمتمرکز در نظر گرفت

چه چیزی می توانیم از قرن هجدهم در رابطه با حکومت و قدرت در هنگام طراحی آینده ای بر اساس آن بیاموزیم Bitcoin?

این یک سرمقاله نظری توسط باک او پرلی، مهندس نرم افزار در Unchained Capital است که به ساخت کمک می کند. bitcoin-خدمات مالی بومی

این قسمت اول از مجموعه مقالات دو قسمتی است که حاکمیت رمزنگاری و خطرات جناح بندی را توصیف می کند.

مقدمه

من در ابتدا این پست را در اواخر سال 2017 نوشتم، پس از اینکه "مسدود کننده های بزرگ" شروع به راه اندازی زنجیره خود کردند. Bitcoin فعال سازی نقدی و Segwit اما قبل از هر چیزی حل و فصل شده بود SegWit2x.

در حالی که بحث‌ها در مورد محاسن فنی و خطرات مسیرهای مختلف به خودی خود جالب بودند، من متوجه شدم که جنبه دیگری از بحث وجود دارد که هم مورد بررسی قرار نگرفته بود و هم به نظر من بسیار مهم‌تر: چگونه انسان‌ها با حفظ آزادی تصمیم می‌گیرند. و به حداقل رساندن هزینه های تصمیمات اشتباه.

اقتدارگرایی جذابیت جهانی دارد. مراقبت از شما آسان و راحت است، اعتماد خود را به قدرت. آزادی مخاطره آمیز است کار می خواهد. تواضع هم می خواهد. غرور ذاتی در دانستن حق با شما و هدف داشتن سیستمی است که رسیدن به مسیر را برای شما تا حد امکان آسان کند. باور کردن حق با شما بسیار سخت تر است اما درک شما قدرت نباشید و در یک سیستم با افرادی زندگی کنید که ممکن است با آنها مخالف باشید.

این مشکل حاکمیتی است. این مشکل در قلب بود جنگ Blocksize و یکی از مواردی است که ما همچنان با آن دست و پنجه نرم می کنیم، چه در صحبت کردن درباره آن فعال شدن ریشه گلدان یا چی ارتقاء بعدی شبکه باید باشد. آنها همچنین در حال حاضر در جامعه اتریوم با سؤالاتی که در مورد سانسور تراکنش ها و سانسور تراکنش ها مطرح می شود، آشکار می شوند تصمیم گیری در مورد ادغام.

پیوند به توییت جاسازی شده

این نیز مشکل جدیدی نیست و آنچه را که در آن زمان بیشتر در بحث‌ها گم می‌کردم، غیبتی که امروز ادامه دارد، قدردانی از درس‌های کسانی است که قرن‌ها قبل از ما سال‌ها به فکر همین مشکلات بوده‌اند.

گرایشی که انسان ها به سوگیری اخیر دارند وجود دارد. ما معتقدیم که انسان های حال حاضر بهتر می دانند. ما پیشرفته تر هستیم. ما از مشکلات و محدودیت‌های اجدادمان گذشته‌ایم.

واقعیت این است که طبیعت انسان ثابت است. این مشکلی را نشان نمی دهد که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که همیشه باید با آن دست و پنجه نرم کرد، مهار کرد، به کار گرفت و محدود کرد. اینها ایده هایی هستند که من می خواستم بررسی کنم.

داستان دو پیدایش

در 4 ژوئیه 1776، توماس جفرسون در اعلامیه استقلال نوشت:

«وقتی در جریان رویدادهای بشری لازم می‌شود که یک قوم گروه‌های سیاسی را که آنها را با دیگری مرتبط کرده‌اند منحل کند و در میان قدرت‌های زمین، جایگاه مجزا و مساوی را که قوانین طبیعت و خدای طبیعت به آن دست می‌یابد، بر عهده بگیرد. به آنها حق داده شود، احترام شایسته به عقاید بشر مستلزم آن است که عللی را که آنها را وادار به جدایی می کند، اعلام کنند.

آنچه از این اعلامیه آغاز شد، یکی از رادیکال‌ترین آزمایش‌های خودگردانی مردمی در تاریخ بود که بیش از 200 سال دوام آورده است.

در مقایسه، از زمان پایان انقلاب آمریکا، فرانسه دو انقلاب خود را پشت سر گذاشته است و در حال حاضر در پنجمین تکرار جمهوری خود قرار دارد. در شمال، تا قبل از آن نبود قانون کانادا 1982 که توانایی ولیعهد و پارلمان بریتانیا برای تصویب قوانین در مورد کانادا سرانجام پایان یافت. این به معنای آفت رژیم‌های فاشیستی و کمونیستی نیست که جهان را در قرن بیستم به‌عنوان آزمایش‌های بیشتر در طرح‌های حکومت‌داری جایگزین فراگرفت.

انقلاب آمریکا از بسیاری جهات اولین تحقق، ولو ناقص، تئوری های روشنگری بود که تقریباً یک قرن قبل در اروپا مورد بحث قرار گرفت، و آرمان های لاکی در مورد خودمختاری، حقوق طبیعی و مالکیت خصوصی.

در ژانویه 3، 2009، ساتوشی Nakamoto چیزی را نوشت که در نهایت ممکن است به عنوان یک نقطه عطف به همان اندازه به یاد ماندنی در داستان خودگردانی بشر به آن نگاه شود.

000000000019d6689c085ae165831e934ff763ae46a2a6c172b3f1b60a8ce26f

برای کسانی که با عملکرد درونی آشنا نیستند Bitcoin، مورد بالا هش از است بلوک پیدایش Bitcoin بلاکچین.

وقتی رمزگشایی می شود، تعداد زیادی وجود دارد Bitcoin اطلاعات خاصی در اینجا جاسازی شده است، اما نکته قابل توجه تیتر روزنامه از آن روز است که در coinbase از آن بلوک اول:

"صدراعظم تایمز 03 / ژانویه / 2009 در آستانه تحویل وثیقه دوم برای بانک ها."

این اشاره دقیق به بزرگترین بحران مالی در نزدیک به یک قرن گذشته (همراه با بقیه داده های موجود در بلوک جنسیس)، بخشی از هر و همه گره های کاملی است که در Bitcoin شبکه. این داده ها تا زمانی که حتی یک ماشین به استفاده از آن ادامه دهد توسط همه شرکت کنندگان در شبکه منتشر می شود (یک گواهی بر پایداری تغییرناپذیری بلاک چین).

راه اندازی Bitcoin شبکه یک جنبش بی‌سابقه نوآوری و خلق ثروت را به راه انداخت، رویدادی شبیه به راه‌اندازی اینترنت، تأسیس کشوری جدید و خروج ایالات‌متحده از استاندارد طلا. در طول یک دهه، Bitcoin از سقف بازار یک هارد دیسک در گاراژ شخصی به ارزش صدها میلیارد دلار تبدیل شد، صدها ارز دیجیتال و بلاک چین دیگر ایجاد شد و اقتصاد جدید، جهانی، غیرمتمرکز و غیردولتی به ارزش تریلیون ها را به وجود آورد.

در حالی که استخراج از Bitcoin Genesis Block ممکن است کاملاً "تصویر شنیده شده در سراسر جهان" نبوده باشد. که انقلاب آمریکا بودچالشی که ناکاموتو برای سیستم مالی جهانی مطرح کرد نیز چندان مبهم نبود. از یک سو، در تأسیس ایالات متحده، شما نه تنها اولین تلاش مدرن برای خودگردانی، بلکه اولین تلاش برای تدوین حکمرانی و جایگزینی یک پادشاه با سیستمی از قوانین را دارید.منفی) حقوق و حکومت مقید. از طرفی با ایجاد Bitcoin، شما اولین تلاش را برای نوشتن به معنای واقعی کلمه یک سیستم از قوانین حاکم بر تعامل انسان در کدهای اجرا شده بر روی ماشین ها انجام می دهید، و اولین سیستم هدفی از حکومت را ایجاد می کنید که جهان تا به حال دیده است. با Bitcoin شبکه، شما مجبور نیستید هدف کد را حدس بزنید یا سعی کنید آن را تفسیر کنید. یا اجرا می شود یا اجرا نمی شود. با اجرای نرم افزار و شرکت در شبکه، با قوانین آن موافقت می کنید. قوانین را دوست ندارید و شما آزاد هستید که آن را ترک کنید ... یا در صورت ایجاد مکانیسم های صحیح، آزاد هستید که آنها را تغییر دهید.

اگر پول نحوه انتقال و بیان ارزش در یک جامعه باشد، Bitcoin برای اولین بار یک قانون عینی را تدوین کرد که بر آن جامعه حاکم است.

حکومت! این برای چه چیز خوب است؟

من همه اینها را مطرح می‌کنم زیرا موضوع حکمرانی در اکوسیستم ارزهای دیجیتال به شدت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و فکر می‌کنم با بحث مشابه قرن‌ها قبل در میان معماران قانون اساسی ایالات متحده مقایسه شود.

بیشتر بحث‌های معاصر در مورد این موضوع، چه در دنیای ارزهای دیجیتال و چه بدون آن، بر چگونگی تصمیم‌گیری و اجرای مؤثرترین تصمیم تمرکز دارند. با این حال، آنچه اغلب نادیده گرفته می‌شود، سؤال سخت‌تری است که در واقع ما را قادر می‌سازد تا یک سیستم مالی واقعاً پایدار، فراگیر و جهانی ایجاد کنیم: در جامعه‌ای با عقاید و علایق گوناگون، چگونه می‌توان تصمیم «درست» برای اجرا را تعیین کرد. در وهله اول؟

در بسیاری از گفتگوها در مورد حکومت، من متوجه تکان دادن دست های زیادی در مورد انصاف، 99% در مقابل 1%، تصمیم گیری "دمکراتیک شده"، آنچه "جامعه" می خواهد، و حفاظت در برابر "منافع خاص" دیده ام. سوالاتی در مورد اینکه آیا کد قانون است یا "چشم انداز اصلی" ناکاموتو برای چیست Bitcoin بود یا چه چیزی نسخه "واقعی" یا "واقعی" را تشکیل می دهد Bitcoin زباله های رسانه های اجتماعی و تابلوهای پیام. استدلال هایی که بیشتر به هم شباهت دارند بنیادگرایی دینی or تبلیغات مارکسیستی-لنینیستی تبدیل به پایه هایی برای بحث های مستدل شده اند.

ارزهای دیجیتال جدید برای ایجاد «مشترک المنافع دیجیتال» و امکان رای گیری مستقیم در مورد تغییرات پروتکل توسعه یافته اند. برخی از مردم حتی ادعا می کنند که سیستم های حاکم بر تعامل انسان است می تواند بدون حکومت وجود داشته باشد. تحقیقات باورنکردنی برای کشف مکانیسم های اجرای قوانین کارآمدتر در حال انجام است، مانند اثبات سهام در مقابل Bitcoinاثبات کار، اما حتی اینها زمان بیشتری را صرف بحث در مورد چگونگی مجازات موثرتر بازیگران بد می کنند مکانیسم هایی که در وهله اول تعیین می کنند که چه چیزی یک "بازیگر بد" را تشکیل می دهد. این مانند بحث درباره کارآمدترین راه برای زندانی کردن مجرمان است، قبل از بحث درباره چگونگی تعریف و تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی در وهله اول یک فرد را مجرم می کند.

اینکه بگوییم حکومت اصلاً ضروری نیست، یا حتی خواستن حکومت یک نوع را نشان می دهد of بازی قدرت، به نظر من ساده لوحانه ماهیت انسانیت را بد درک می کند. حتی در سیستمی که توسط کد اداره می شود، این دیدگاه فرض می کند که حقایق عینی و نهایی وجود دارد. اما مشکل این است که همه ما در جهان های ذهنی خود با ارزش های ذهنی با درجه های مختلف اعتبار زندگی می کنیم. توزیع اطلاعات کامل نیست و بی اعتمادی بین گروه ها یک محصول جانبی طبیعی است. از همه مهمتر هیچ انسانی معصوم نیست.

علاوه بر این، برای اینکه باور کنیم هیچ حکمرانی لازم نیست، نادیده گرفتن این نکته است که برخلاف طلا که فیزیکی و غیرقابل تغییر است، یک ارز دیجیتال از کدهایی تشکیل شده است که می‌توانند به روش‌های بی‌نهایتی بهبود یابند و نوآوری شوند. حتی انتخاب نکردن نوآوری یک انتخاب صریح و تحت رهبری انسان است.

این چیزی است که بنیانگذاران ایالات متحده در چارچوب قانون اساسی کاملاً از آن آگاه بودند - ظرفیت بشریت برای تکامل به روش های غیرقابل پیش بینی. بنابراین آنها سیستمی را ایجاد کردند، هر چند ناقص عمل کرد، مبتنی بر ارزش های جهانی و جاودانه. به قول کالوین کولیج:

«درباره اعلامیه پایانی وجود دارد که بسیار آرامش بخش است... اگر همه انسان ها برابر آفریده شوند، این نهایی است. اگر دولت ها اختیارات عادلانه خود را از رضایت حکومت شوندگان بگیرند، این امر قطعی است. هیچ پیشرفتی، هیچ پیشرفتی فراتر از این گزاره ها حاصل نمی شود. اگر کسی بخواهد حقیقت یا درستی آنها را انکار کند، تنها مسیری که می‌تواند از نظر تاریخی در آن حرکت کند، رو به جلو نیست، بلکه عقب‌نشینی به سوی زمانی است که نه برابری، نه حقوق فردی، نه حکومت مردمی وجود داشت.»

به دلیل این قوانین تغییر ناپذیر طبیعت، نه تنها نوعی حکمرانی ضروری است، بلکه اجتناب ناپذیر است. نادیده گرفتن این حقایق، به ویژه در سیستمی به پیچیده و مخرب مانند یک ارز دیجیتال، نه تنها ساده لوحانه است، بلکه همانطور که در زیر توضیح خواهم داد، خطرناک نیز هست.

«حکمرانی خوب» چیست؟

اگر بتوانیم در این مورد به توافق برسیم، سؤال بعدی این است که اگر نوعی حکمرانی پدیدار شود، چگونه سیستمی بسازیم که بتواند بیشترین سود را برای کسانی که قرار است به آنها خدمت کند و در نهایت از خود در برابر استبداد محافظت کند، بسازیم؟ این جایی است که فکر می‌کنم کیفیت گفتگو در جامعه ارزهای دیجیتال بیشتر از همه پایین آمده است.

مشکل به نظر من ناشی از حوزه های تخصصی است که رهبران ما از آن سرچشمه می گیرند. در حالی که رهبران عصر روشنگری از فیلسوف تا حقوقدان و دولتمردان و رهبران مذهبی و اقتصاددانان تا صاحبان زمین و حتی حداقل یک کارآفرین/دانشمند (بنجامین فرانکلین) را در بر می گرفت، اکثر طراحان و تأثیرگذاران ارزهای دیجیتال امروزه یا در درجه اول مهندس یا کارآفرین (یا فقط صاحبان کالا) هستند. . در جایی که اولی عمدتاً به مسائل فلسفی و عینی مانند ماهیت نوع بشر، حفظ آزادی، و ماهیت گفتمان و سازش توجه داشتند، دومی ها، به طور موجه در حوزه های مربوطه خود، بیشتر به دنیای ذهنی تر علاقه مند هستند. تصمیم گیری یک طرفه برای خیر پروژه یا کسب و کارشان. آنها کسانی هستند که می خواهند کارآمدترین و مؤثرترین راه حل ممکن را با توجه به یک مشکل خاص، یک تمرین کاملاً ذهنی، اجرا کنند.

"به شاهزادگان اعتماد نکن." — مزامیر 146:3

در حالی که امضای اعلامیه استقلال چیزی است که امروزه بیشتر توجه ما را به خود جلب می کند، اغلب نادیده گرفته می شود که واقعاً چقدر کار، فکر و تکرار برای طراحی یک طراحی انجام شده است. دولت، توسط و برای مردم. این فرآیند شامل کنگره آلبانی در سال 1754، سه کنگره قاره ای شامل تصویب اصول کنفدراسیون و سرانجام به کنوانسیون قانون اساسی و تصویب قانون اساسی ایالات متحده (که تا آن زمان بر اساس اصول کنفدراسیون جایگزین دولت ورشکسته و ناکارآمد شد). هیچ‌کدام از اینها حتی به کمک‌های فیلسوفان روشنگری از جمله اسمیت، لاک، پین، هیوم، روسو، کانت، بیکن و بسیاری دیگر در قرن گذشته اشاره نمی‌کند.

یکی از بحث برانگیزترین بخشهای بحث بین بنیانگذاران ایالات متحده حول محور آن بود بهترین راه برای حفظ آزادی فرد در برابر هر مهاجم احتمالی (اعم از داخلی و خارجی) و در عین حال دولت را قادر می سازد تا وظایف اصلی خود را انجام دهد.

اول از همه، آنها باید از خود در برابر مهاجمان خارجی و شورش داخلی محافظت می کردند (آسیب پذیری هایی که ارزهای دیجیتال نیز از کمبود برخوردار نیستند). این امر مستلزم هماهنگی مشخصی بین و بین ایالت ها و شهروندان آنها است. با دولتی که قادر به دفع این تهدیدها بود، اولویت بعدی این بود که چگونه چنین ارگانی را تشکیل دهد و در عین حال از نقض آزادی هایی که در وهله اول برای محافظت از آن ایجاد شده بود، جلوگیری کرد. همانطور که توماس جفرسون گفت:

"پیشرفت طبیعی همه چیز این است که آزادی تسلیم شود و دولت به میدان برود."

اکنون در حالی که مطمئناً می‌توانید ادعای قابل دفاعی داشته باشید که آزمایش آمریکا در هدف دوم شکست خورده است (من استدلال می‌کنم که شکست اصلی در آمریکای امروزی فقدان آموزش است، به ویژه آموزش غیرمتمرکز، که یکی از عوامل تعیین کننده آن بوده است. نقاط قوت به عنوان توسط توکویل ذکر شده است in دموکراسی در آمریکا"، اما این موضوعی است برای پست دیگری!)، نکته این است که مقدار زیادی از تفکر و بحث، که به جان لاک در قرن هفدهم برمی گردد، به ایجاد یک سیستم حکومتی پرداخت. با این فرض شروع شد که قدرت فسادپذیر است. این با اذعان به اینکه حکمرانی خوب ضروری است (و در غیاب آن حکمرانی ظالمانه خلأ را پر می کند) طراحی شده است، که نیاز به ظرفیت تغییر و انطباق دارد، که نه تنها ممکن است، بلکه ممکن است تصمیمات اشتباه گرفته شود. حتی توسط افراد «درست») و اینکه ساختار قدرت در هر شکلی باید همیشه از یک فرض بی اعتمادی شروع کنید.

یکی از بهترین مکان ها برای دریافت بینش در مورد محتوای این بحث، مقالات فدرالیست است. مجموعه‌ای از 85 مقاله که عمدتاً توسط الکساندر همیلتون با مشارکت‌های جیمز مدیسون و جان جی که بین سال‌های 1787 تا 88 منتشر شد، نوشته شده است. سوالاتی که به آنها پرداخته شده و فکر می‌کنم بیشترین ارتباط را با دنیای حاکمیت ارزهای دیجیتال دارند، به ماهیت قدرت و نفوذ جناح مربوط می‌شوند.

لیست نگرانی های آنها عبارت بود از:

ایمان نادرست که قدرت در دستان کسانی است که نیت خوب دارند

بیهوده است که بگوییم دولتمردان روشن فکر می توانند این منافع متضاد را تعدیل کنند و همه آنها را مطیع منافع عمومی قرار دهند. دولتمردان روشن فکر همیشه در راس نخواهند بود" - جیمز مدیسون، فدرالیست شماره 10: "مفید اتحادیه به عنوان محافظی در برابر جناح داخلی و شورش"

استبداد اکثریت

اکثریت با داشتن چنین اشتیاق یا علایق همزیستی، باید با توجه به تعداد و موقعیت محلی‌شان، نتوانند طرح‌های ظلم را هماهنگ و اجرا کنند.» - مدیسون، فدرالیست شماره 10

مشاهده شده است که اگر دموکراسی ناب عملی بود، کامل‌ترین حکومت بود. تجربه ثابت کرده است که هیچ موضعی نادرست تر از این نیست. دموکراسی‌های باستانی که خود مردم در آن بحث می‌کردند، هرگز از یک ویژگی خوب حکومت برخوردار نبودند. خصلت اصلی آنها استبداد بود. تغییر شکل شکل آنها. - همیلتون، سخنرانی در نیویورک (21 ژوئن 1788)

جناح ها

من با یک جناح، تعدادی از شهروندان را درک می کنم، خواه اکثریت یا اقلیت کل را تشکیل دهند، که با برخی انگیزه های مشترک از اشتیاق، یا منافعی که با حقوق شهروندان دیگر مخالف هستند، متحد و تحریک می شوند. منافع دائمی و کلی جامعه.

...

«مردانی که دارای خلق و خوی ساختگی، تعصبات محلی، یا با نقشه های شوم هستند، ممکن است با دسیسه، فساد، یا از طریق دیگر، ابتدا حق رأی را به دست آورند و سپس به منافع مردم خیانت کنند.» - مدیسون، فدرالیست شماره 10

کسانی که در قدرت هستند

"حقیقت این است که به همه افراد صاحب قدرت باید بی اعتماد شد." - جیمز مدیسون

و مهم‌ترین هشداری که به ذهن من می‌دهد به دلیل تمایل طبیعی انسان به قربانی شدن از جذابیت پدرگرایی:

کسانی که در مناصب قدرت هستند و از قبل اعتماد مردم را دارند

"زیرا این حقیقتی است که تجربه اعصار نشان داده است که مردم همیشه زمانی که ابزار تضییع حقوقشان در اختیار کسانی است که کمترین سوء ظن را به آنها دارند، بیشتر در معرض خطر هستند." - الکساندر همیلتون (مقالات فدرالیست شماره 25)

آنچه همه این نکات را با هم پیوند می دهد این است که همه آنها بر بی اعتمادی به قدرت در هر شکلی تأکید می کنند، حتی اگر بسیاری از همین افراد به زودی در موقعیتی قرار گیرند که قدرتی را که در حال حاضر معلول بودند (پنج نفر از پدران بنیانگذار بعداً تبدیل شدند) به دست آورند. رئيس جمهور).

آنها به قدرت در دستان یک ظالم خودخواه و در دستان کسانی که نیات نوع دوستانه دارند بی اعتماد بودند.

آنها به حاکمیت اکثریت بی اعتماد بودند و از اقلیت

آنها به جناح ها بی اعتماد بودند و به شاهان فیلسوف بی اعتماد بودند.

سازش را بپذیرید، از گریدلاک قدردانی کنید

اگر بپذیریم که هدف یک ارز رمزنگاری شده، یا حداقل هدف آن این است که یک سیستم پرداخت جهانی و توزیع شده (یا رایانه جهانی) باشد، ایجاد سیستمی است که افراد با طیف وسیعی از انگیزه ها و افراد مختلف را در بر بگیرد. منافع، و اگر ما بیشتر آن را تصدیق کنیم مهندسی اغلب شامل عمل ذهنی اندازه گیری مبادلات است، امنیت در مقابل سرعت، حافظه در مقابل عملکرد، عمق در مقابل وسعت پذیرش و غیره، پس باید در نظر داشته باشید که یک سیستم حاکم باید وجود داشته باشد تا این موارد مختلف و معمولاً همه را متحد کند. قابل توجیه است منافع برای پیشبرد کل اکوسیستم.

اوایل کارم به عنوان یک مهندس، آموخته بودم که همه تصمیمات تا زمانی که خط اول کد نوشته نشده بود، عینی بودند. پس از آن، همه تصمیمات احساسی بود.» - بن هوروویتز، چیز سخت درباره چیزهای سخت

همه اینها به این معنی است که اگر سیستمی ایجاد کنید که دیدگاه ها و علایق ذهنی متفاوتی را در بر گیرد، دو چیز باید در نظر گرفته شود:

1. ایجاد تغییر باید باشد بسیار دشواری.

2. تغییر در سیستم باید امکان پذیر باشد و با این فرض که انتظار تغییر مثبت (یا حداقل غیرمنفی) از جناحی که شما با آن مخالف هستید کاملاً منطقی است. یعنی به سیستم بیشتر از قضاوت خود اعتماد کنید.

نحوه تجلی این نکات در سیستمی است که باید به سازش با پیشرفت تدریجی اما پایدار پاداش دهد تا متنوع ترین مجموعه از نظرات و علایق را در بر گیرد و ارتقا دهد، و در عین حال، مسلح شدن قوی را با بن بست مجازات کند، حتی اگر پیشرفت «خالص» پیشنهاد شود. ممکن است ظاهر شدن تا بهترین راه رو به جلو باشد.

در حالی که مدیسون واقعاً نسبت به مخرب بودن جناح هشدار می دهد، در واقع، فدرالیست شماره 10 بیشتر به این هشدار اختصاص داده شده است، در قلب استدلال او اذعان به این است که رذایل جناح در هنگام حکومت بر گروه های بزرگ و متنوع از شر ضروری است. مردم:

«آزادی همان چیزی است که هوا برای آتش زدن به آن تقسیم شود، غذایی که بدون آن فوراً منقضی می‌شود. اما از بین بردن آزادی، که برای زندگی سیاسی ضروری است، زیرا جناح ها را تغذیه می کند، نمی تواند از آرزوی نابودی هوا، که برای حیات حیوانات ضروری است، حماقت باشد، زیرا عامل مخرب خود را به آتش می کشد. ”

این بدان معناست که باید اختلاف نظر را به عنوان یک واقعیت زندگی پذیرفت و بنابراین یک سیستم حاکمیتی مناسب باید در آن این درک را ایجاد کرده باشد که جناح‌ها به وجود می‌آیند و اگر بخواهیم نظام دوام بیاورد باید اثرات آن جذب شود.

در واقع، مدیسون این بخش را با اشاره به این نکته آغاز می‌کند که «دو روش برای درمان شیطنت‌های جناح وجود دارد: یکی از طریق حذف علل آن. دیگری با کنترل اثرات آن.» بعداً فقط توضیح داد که اولین درمان "unwiseدر حالی که دومی برای ترویج آزادی «غیر عملی» است. مدیسون ادامه می دهد (تاکید خودم):

«تا زمانی که عقل انسان خطاپذیر باشد و او در اعمال آن آزاد باشد، نظرات متفاوتی شکل می گیرد. تا زمانی که ارتباط بین عقل او و عشق به خود برقرار است، عقاید و علایق او بر یکدیگر تأثیر متقابل خواهند داشت.»

بخش دوم این مجموعه مقاله با این جمله ادامه می‌یابد: «همه اینها چه ربطی به ارزهای دیجیتال دارد؟»

این یک پست مهمان توسط Buck O Perley است. نظرات بیان شده کاملاً متعلق به خود آنها است و لزوماً نظرات BTC Inc یا را منعکس نمی کند Bitcoin مجله.

منبع اصلی: Bitcoin مجله