Sinterklaas: On Belief، سکه های شکلاتی، و بزرگسالان هنوز در خواب

By Bitcoin مجله - 6 ماه پیش - زمان مطالعه: 4 دقیقه

Sinterklaas: On Belief، سکه های شکلاتی، و بزرگسالان هنوز در خواب

خب خب خب. دوباره آن موقع از سال در هلند است. نه فقط برای جشن گرفتن دومی Bitcoin کنفرانس در آمستردامو همچنین ورود قدیس با شنل قرمز ما، خود مرد مقدس، حامی قایق ها، ملوانان و کودکان کوچک: Sinterklaas با قایق بخار. بله، او هدایایی را در کفش بچه های هلندی آورده است و هویج یا نقاشی را با یک بسته روبان طلایی که عمیق ترین میل شماست، عوض می کند. او رئیس اصلی، پیشرو بابانوئل (حیف است موریکا) و قرص قرمز من است.

در دوران دبستان، زمانی که هنوز «باور» داشتم، میکی، بچه‌ای از کلاس بود که حباب جادویی من را ترکاند. او پسر بامزه ای بود و با همه حیله می کرد. به عنوان مثال، او از شما می پرسد کک یا اسپرایتو هر پاسخی که می‌دهید، مچ دست شما را چنان می‌پیچاند که «فوز» را تجربه می‌کنید. بازی تیله با او نیز ایده بدی بود زیرا قوانین در حین بازی تغییر می کرد (به نفع او) و متعاقباً تمام مهره های زیبای من را از دست می دادم. البته این میکی بود که طلسم جادویی که من در آن بودم شکست. شاید تنها من نبودم، زیرا او احتمالاً کل کلاس را رد کرد، اما آن روز فهمیدم: سینترکلاس کلاهبرداری بود. و من از روان پریشی ام پایین آمدم که در آن یک پیر کاتولیک ریشو هدایای مجانی را از طریق دودکش من هل داد، در حالی که شب ها با اسب روی پشت بام های شیروانی ما سفر می کرد.

صادقانه بگویم، من آن را خوب نگرفتم. از پدر و مادرم احساس گنگ و ناامیدی می کردم. چطور می توانستند به من دروغ بگویند؟ چه کار کرده بودم؟ فکر کردم پسر خوبی هستم؟ به هر حال، من به آنها نگفتم که دیگر به سینترکلاس معتقد نیستم، زیرا نمی خواستم شرمنده آنها شوم. همچنین، خوب بود که در سمت راست عدم تقارن اطلاعات قرار بگیرم، بنابراین در مورد آن سکوت کردم. اشتباه بزرگ. در آن سال پدر و مادرم یک سینترکلاس و کمک هایی را اجاره کردند که به درب ورودی خانه ما می زدند. مجبور شدم به آنها اجازه ورود بدهم و با هم بازی کنم. برای اعتراف خیلی دیر است ده ها سال بعد باید به صحبت های والدینم گوش کنم که می گویند چقدر عالی بود که من هنوز آن سال را "باور" می کردم. خیلی شرم آور! قدیس لعنتی

اما چقدر او واقعی بود، چقدر مزخرفات را باور کرده بودم، و افشای نهایی چقدر دردناک بود. چه تقلبی! باید به احساسات درونی‌ام در مورد ناهنجاری‌ها اعتماد می‌کردم، بنابراین میکی مجبور نمی‌شد مرا به این شدت شرمنده کند. آه

خوشبختانه دوباره با مرد مقدسم صلح کردم. در این دنیای اسطوره‌زدایی شده، سپاسگزارم که سنت بت پرستی باقی مانده است و اینکه هر پاییز پیرمرد ریش‌دار قرمز همچنان سوار بر پشت بام‌ها و خیابان‌های سنگفرش شده و به جوانان آب نبات می‌چسبد. او یک ترفند خدا ، یک فرومایه خیرخواه ، که طرح خود را توضیح می دهد و راز را نشان می دهد ، درس ارزشمندی را برای بزرگسالی به شما می آموزد با بسیاری از سازه های جعلی خود که کورکورانه اعتقاد دارند. متأسفانه، در سرزمین بالغ، کسی نیست که شما را بیدار کند. و بنابراین ما به رویاپردازی ادامه می دهیم. بله، سینترکلاس واقعاً خیلی خوب بود، اینطور نیست؟ او آموزش است دوره مقدماتی رایگان مکانیسم های باور، فریب و روان پریشی که چشم ها را فریب می دهد. اشتباه نکنید، زیرا این بزرگترین هدیه سینترکلاس است.

به طرز محو شدنی کم!

اما بیشتر بزرگسالان آموزه های او را فراموش کرده اند. آنها بسیار مطمئن هستند. آنها چیزی نمی شنوند که او چه می گوید؟ با افزایش قیمت های آتی کوکو به بالاترین سطح، حتی سکه های شکلات Sinterklaas نیز بهتر شده است. ذخیره ارزش در مقایسه با یورو، پوند یا دلار. و با این حال ما همچنان به ایمان خود ادامه می دهیم. به دلیل عدم اعتماد به اسطوره، افسانه یا قدیس، در حالی که کورکورانه به بزرگترین تخیل کاغذی جهان اعتماد داریم، به پشت خود دست می زنیم. اما، شما باید کلاهبرداری را در اطراف خود احساس کنید. اینجا، بین تو، من، سکه شکلات، پزو، همه جا. بله...حتی بین خشکی و قایق بخار.

از این رو، تجربه سینترکلاس فقط یک سنت محلی نیست، بلکه استعاره ای برای شروع جهانی در Bitcoin. همه فیات فریک ها از این نظر هنوز بچه هستند. اما بدون یک نگهبان حقه باز، چه کسی به آنها آموزش می دهد؟ چگونه آنها از خواب بیدار می شوند؟ چه زمانی متوجه خواهند شد که از هوای رقیق تولید شده است؟ این دردناک است که بپذیریم فریب خورده ایم. اما دردناک ترین چیز یتیم شدن از سیستم است. به خصوص زمانی که هرگز ناهموار نبوده‌اید، این رها کردن می‌تواند بسیار زیاد باشد و مردم را متقاعد کند که در خواب بمانند.

به همین دلیل است که من قدیس خود را جشن می‌گیرم. و من برای آنهایی که فراموش کرده اند، غمگینم، جایی که او از وجود پاک شده است. اما فریبکار من زنده ماند. او زود به من زمزمه کرد تا بعداً بتوانم فرش را ببینم. و راهم را پیدا کنم... به سوی واقعیت.

بنابراین، در ماه اکتبر، زمانی که به آمستردام پرواز می کنید، به مرد خوش بگذرانید. فرقی نمی‌کند که متعصب فیات باشید، کیسه‌های آلت را نگه دارید، یا کیسه‌های کرباسی خود را از قبل با صندلی پر کرده‌اید. برو از سوپرمارکت آلبرت هیجن، قورباغه شکلاتی، یک شکل شیرین سینترکلاس، یا فلفل فلفلی با طعم کیک هویج بخر. سکه های شکلات او را به سراسر جهان صادر کنید و دوستان فیات شیرین خود را باد کنید تا شکر مینای دندان های سفید بکر آنها را خراب کند. ستایش مرد. به قدیس، حامی هدایا، ترفندها و قالیچه ها احترام بگذارید. او می خواهد برگردد.

من به او ایمان دارم. و سپاسگزارم که یک شروع کننده اولیه بودم. 

منبع اصلی: Bitcoin مجله